سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در آنچه فراگرفته نیک بیندیشد، دانشش را استوار کرده است و آنچه را نفهمیده بفهمد . [امام علی علیه السلام]

گلستان لینک

 
 
موانع موفقیت(چهارشنبه 85 دی 20 ساعت 11:55 صبح )

موانع موفقیت

 

هرفردی موفقیتهای خویش را براساس یک مقیاس نسبی مورد سنجش قرار می دهد. مـوفـقـیـتـهای کـوچـک بـرخی اشخاص درنظر برخی دیگر ممکن است بزرگ جلوه نماید؛این کاملا بستگی بنوع تربیت، تحصیلات و شرایط مـوجود در زندگی شما دارد.

 

تا زمانیکه به اهداف خود دست یافته و برای بهترین بودن سختکوشی می کـنـیـد، فـردی موفق محسوب میشوید. این اصل مطلب است.

 

با این حال افرادی نیز وجود دارندکه نمی توانـندبه سطـح رضایت بخشی ازموفقیت دست یابند.ضعفهای شخصیتی و یـا خـصوصـیات از پـیـش تعیین شده زندگی آنها، مـوانـع اصـلی راه چنین انسانهایی بشمار می رود. اگر در زندگی خـود شـرایـط دشـواری را تـجربه کرده اید، نگاهی به این صفات و موقعیت ها بیندازید تا ببینید در حال آماده نمودن خود برای شکستهای بیشتر میباشید یا خیر.

 

پشت گوش اندازی

 

ممکن است یکی از اصلیترین اهریمنان عامل نابودی شما در تحصیل و زندگی شغلی، طفره رفتن و به تعویق انداختن امور بوده باشد.

 

افرادی که علامت مزمن این "بـیـمـاری" در آنها دیده میشود، مایلند با این جملات توجیه کننده که " تمام کردنش کاری نخواهد داشت" و یا "نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است"، کارها و وظایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.

 

اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا" پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما اسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار بسرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.

 

فرد پشت گوش انداز معمولا انسانی تنبل و سست می باشد. او برای همه چیز عذر و بهانه داشته و با اینکه توانایی و ابزار انجـام امـور را در اختـیـار دارد، از اتـمام آنـها طـفره می رود. کار کردن با چنین اشخاصی غیر قابل تحمل است و نه تنها کاستی و سستی آنها باعث اختلال در کارها میگردد، بلکه کارمندان فعال دیگر نیز مـمکـن اسـت به چنـین خصیصه ای دچار شده و رویه آنها را در پیش بگیرند.

 

ترس از موفقیت

 

مانع اصلی دیگر واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چنین افرادی دقیقا" می دانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارنـد، امـا بدلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نـظـر ایـشـان راه پـیـش رو، مـخـوف و رعـب آور میباشد. نگرانی از آینده و همه مسائلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می گردد؛ مـخـاطرات ذاتـی روند تجارت، رام نشدنی بنظر خواهد رسید.

 

فرصت های ترقی در محل کار ممکن است پیش بیایند، اما فردی که از موفقیت وحشت داشته باشد قادر به گرفتن ترفیع نخواهد بود. او بهانه می آورد که مسؤلیـتـهـای شـغـل جدید زیاد و خارج از توانایی هایش است. اینگونه اشخاص میلی به بالارفتن از پله های ترقی ندارند

 

وقتی آینده نا معلوم باشد، این وحشت شدت بیشتری پیدا میکند. باید پذیرفت افــرادی که دارای چنین ترسی نمیباشند روزهایی پیش رو دارند که در آنها آینده ترسناک جــلوه مینـماید، بنابراین میتوان متوجه شد اشخاصی که فاقد مکانیزمی مناسب برای برخورد و رویارویی با چنین موقعیتی می باشند، چگونه احساسی خواهند داشت.

 

تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازی است. بـا کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی فردی که از پذیرش مسؤلیتهایی کــه موفقیـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، میتواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.

 

وسواس

 

افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابـلیـت تمرکز بر اندیشه های بـزرگ میباشد. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چرا که خود را کاملا" محدود و متعهد به انجام کارهای جزئی و کوچک میـنمایند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزئی زیان آور است چرا که زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مصر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا نمایید.

 

اگر یک کارفرما کاری را به یکی از کارمندان سخت کوش خود محول کرده و آن کارمند دید وسیع نداشته باشد، بطور یقین کارمند مربوطه در مورد هر موضوع بی اهمیت آن پروژه دچار تنش و فشار روانی شده و در به نتیجه رساندن کار دچار کندی خواهد گـردید. ایـن حالت در اصطلاح احساس وسواس فکری-علمی نامیده و بـاعـث کـاهـش قـابل ملاحظه خلاقیت و کارایی می شود.

 

اینگونه افراد،سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگیشان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید بکار نمیبندند. تنظیم دقیق مهارتهای مدیریـت زمـانـی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد نمود.

 

نا امنی

 

افراد ضعیف و سست بنیان بعلت داشتن احساس ناامنی،در کارشان پیشرفتی حاصل نمیگردد. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت اینگونه انسانها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمیـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها میگردد. برای مثال عدم برخورداری از تجربه در بخشی بخصوص، می تواند موجب پدید آمدن احساس عدم اعتماد به نفس در فرد شود.

 

مثال بیان شـده در قـسمت قبل در این مورد نیز قابل بیان است با این فرق که کارمند از هـمـان ابـتـدا اصلا" از انـجـام کـار مـحولـه امـتـنـاع ورزیـده و با بهانه آوردنهای گوناگون به کار فرمای خود اینگونه القا میکند که نمی تواند از عهده چنین مسؤلیتهایی برآید.

 

در اینـجا نـیـز مـسئله هزینه فرصت از دست رفته مطرح است. برخی افراد مایل نیستند برای پیـشرفت و تـرقی دادن مـوقـیـعت شـغلـیـشان در زمان مـحدود خـود بـه داد و ستد بپردازند اما اینگونه گزینه ها و پیشنهادات کاری بخشی از زندگی مـحسـوب میـگـردنـد. بنابراین ببینید که چه چیزی برای شما بیشتر اهمیت دارد و با اطمینان خاطر تصمیمـی مناسب بگیرید.

 

اطرافیان

 

ممکن است شما همه شرایط لازم برای منعکس نمـودن فردی موفق از خود را دارا باشید، اما آیا دوستانتان شـما را در این راه همراهی میکنند؟ ممکن اسـت آنـها دیـدگـاه مـتـفـاوت و مـتـضـادی از مـوفـقیت نسبت بشـما داشـتـه باشند. ( و یا اصلا" دیـدگاهی نداشته باشند )دوسـتـان به علت تاثیرات منفی راه رسیدن بـه موفـقیـت را برایتان سخت و دشوار میکنند.

 

برخی از اطرافیان حتی ممکن است متوجه پـتـانـسیـل واستعدادهای نهانی شما نشده و باعث زمین خوردگی وتردید در قابلیتها و تواناییها گردند. حتی برای نامزد و یا همسرتان ممکن است این تصور بوجود آید که توانمندیهای شما هنـوز بـرای خودتان ثابت نشده و این میتواند به بدبینی آنها نسـبت بـه آیـنـده تان منجر گردد. این موضوع ممکن است باعث نا امیدی و تضعیف روحیه شود، اما بیاد داشته باشید که نباید دیگران را مقصر بدانید؛ شما فقط یک قربانی بیگناه نیستید.با وجود ابراز بی اعتنایی آنها هنگام بیان ایده های کاری جدیدتان،بخاطر داشـته باشید که این شما هستید که چنین همراهانی را در آن لحـظـه و لـحـظـات آتی برای خود برگزیده اید.

 

اگر این گونه روابط دوستی برایتان اهمیت دارد، کاری که باید انجام دهید همسو نمودن دوستانتان با سیستم و خط مشی خود است.چنانچه توانـستـید متقاعدشان کـنید که انسانی شایسته اعتماد و اطمینان میباشید، آنها را دوستان واقـعـی خـود دانسته و در غیر اینصورت برای همیشه از زندگی خود بیرونشان کنید.

 

فقدان منابع

 

هیچ چیزی ناهنجار تر از این مـوضـوع نـیست که انسان با وجود داشتن همه قابلیـتهای لازم جـهت رسـیدن بـه مـوفقیت، فقط بخاطر عوامل خارج از کنترل خود، از پیشرفـت باز ماند. فقدان منابع مالی و یا کمبود زمان بدلیل نگهداری از خانواده و یا مسؤلیتهای دیگر میتواند یک قاتل واقعی باشد. رشد کـردن زیـر خـط فقر و یا تامین نمودن نزدیکانی که به شما نیازمند هستند، آینده را بسیار متفاوت از آن چـیـزی کـه در تصـورتـان بوده ترسیم خواهد نمود.

 

بسیاری از مواقع بـدنـیـا آمدن یک بچه و یا بیماری ناگهانی افراد خانواده باعث لغو شدن برنامه ها و بازماندن انسان از عملی کردن اهـدافـش خـواهـد شد. این هم یکی دیگر از حقایق تلخ زندگی است که همیشه امور بر وقف مراد آدمی نمی باشد.

 

البته باید دانست که موفقیت نه فقط بر اساس مقیاسهای متفاوت، بـلـکه در مـکانهـا و شرایط گوناگون نیز مورد سنجش قرار میگیرد. موفقیت مالی ممکن است هدف اصلـــی شما باشد، اما پدری خوب و کارمندی سخت کوش بودن برای تامین کردن یک خانـــواده نوپا نیز به همان اندازه پر معنی و ارزنده است. باید پذیرفت که زندگی و هدفهـای مــورد نظر انسان ممکن است دستخوش تغییرات قرار بگیرند که در این شرایط، تـوانـایی شما در تطبـیق خود با این تغییرات یک مقیاس بزرگ موفقیت بشمار میرود.

 

نیاز به دیدگاهی درون نگر

 

یک معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرایدار میتوانند بطرق مختلفی مـوفق باشنـد. با اینکه موفقیت در کار ممکن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مـورد انتـظار به آن دست نیافتید، بیم ناک نگردید. یـک قـدم بـه عـقـب بـازگـشـته و عـلـت را بـررسـی نمایید.

 

خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفستان، دقت کنید که قدمهای صحیـحـی جهت بهینه نمودن فرصتها برای بدست آوردن موقعیتی موفقتر و راضی کننده تر بردارید



 
مهارت نه گفتن(یکشنبه 85 آذر 26 ساعت 2:30 عصر )

مهارت نه گفتن

جرأت‌ورزی یکی از مهم‌‌‌ترین مهارت‌های زندگی است که به افزایش اعتماد به نفس خودمان و جلب احترام دیگران منجر می‌شود.

خیلی از آدم‌ها در رویارویی با مشکلات زندگی ناتوان‌اند و در مقابل، عدة دیگری می‌توانند از این مشکلات به آسانی عبور کنند و به کسانی تبدیل شوند که ما به آن‌ها می‌گوییم آدم‌های موفق.

روان‌شناسان با بررسی زندگی همین آدم‌ها به فرایندهای مشابهی دست پیدا کردند تحت عنوان «راهبردهای مقابله‌ای» و مشاهده کردند که این راهبردها یک ویژگی مهم دارند:

می‌شود آن‌ها را آموزش داد. پس از این کشف، روان‌شناسان در کارگاه‌های عمومی، مراکز مشاوره و روان درمانی، مدارس و حتی ادارات دولتی آموزش‌هایی را رواج دادند که نام‌های متفاوتی داشت: مهارت‌های مقابله‌ای، مهارت‌های انطباقی و یا مهارت‌های مقابله با تغییرات زندگی؛ که این آخری توی ایران  خلاصه شده و تبدیل شده است به «مهارت‌های زندگی».

یکی از جذاب‌ترین و کاراترین مهارت‌های مقابله‌ای، جرأت‌ورزی است. جرأت‌ورزی ترجمة کلمة انگلیسی Assertiveness است. متأسفانه این کلمه در زبان فارسی و در کتاب‌های مختلف، به شکل‌های مختلفی آمده است: جرأت‌ورزی، جرأت‌مندی، ابراز وجود، قاطعیت و... بعضی‌ها هم خودشان را راحت کرده‌اند و گفته‌اند: «مهارت نه گفتن». به نظر می‌رسد جرأت‌ورزی، بهتر ابعاد این مهارت را منتقل می‌کند.

جرأت‌ورزی توانایی ابراز خود و احقاق حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است. عمل به شیوة جرأت‌ورزانه به شما اجازه می‌دهد تا اعتماد به نفس را در خود حس کنید و موجب برانگیختن حس احترام دوستان و آشنایان شوید.

جرأت‌مندی امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش می‌دهد و به شما کمک می‌کند تا دربارة خودتان احساس بهتری داشته باشید و بر موقعیت‌های روزمره، تسلط بیشتری پیدا کنید. جرأت‌ورزی رابطة تنگاتنگی دارد با حقوقی که ما به‌عنوان یک فرد برای خودمان در نظر می‌گیریم. فرد جرأت‌ورز دربارة خودش به حقوق زیر باور دارد:

من حق دارم زندگی خودم را خودم هدایت کنم، هدف‌ها و آرزوهایم را خودم مشخص و آن‌ها را اولویت‌بندی کنم.

من حق دارم که ارزش‌ها، باورها و عواطف خاص خودم را داشته باشم و حق دارم به خاطر این ارزش‌ها، باورها و عواطف به خودم احترام بگذارم.

 من حق دارم به دیگران بگویم دوست دارم با من چگونه رفتار شود.

من حق دارم بگویم «نه»، «من نمی‌دانم»، «من نمی‌فهمم» یا حتی «من اهمیت نمی‌دهم» و البته حق دارم قبل از ابراز آن‌ها زمانی برای فکر کردن در موردشان داشته باشم.

 من حق دارم از دیگران درخواست اطلاعات یا کمک کنم بدون این که به خاطر نیازهای خود دستخوش احساسات منفی شوم.

من حق دارم افکارم را تغییر دهم، اشتباه کنم و گاه غیرمنطقی عمل کنم و البته پیامدهای آن عمل را کاملا می‌پذیرم.

 من حق دارم خودم را دوست بدارم، هر چند می‌دانم کامل نیستم و گاهی کارها را پایین‌تر از حد توانایی کامل خود انجام می‌دهم.

من حق دارم روابط مثبت و رضایت‌بخش برقرار کنم. روابطی که در آن احساس آرامش کنم و آزادم صادقانه احساسم را بیان کنم و حق دارم روابط خود را اگر نیازهایم را برآورده نسازد، تغییر یا خاتمه دهم.

من حق دارم زندگی خود را به هر شیو‌ه‌ای که خودم می‌خواهم تغییر و تحول دهم.

 من حق دارم مسؤول مشکلات دیگران نباشم.

 من حق دارم انتخاب‌های خاص خودم را داشته باشم و دلیلی برای توجیه همة آن‌ها به دیگران وجود ندارد.

جرأ‌ت‌ها و آدم‌ها

با کمی آسان‌گیری می‌توانیم بگوییم آدم‌ها در مورد ابراز حقوقشان در روابط اجتماعی چهار دسته‌اند:

1 ـ منفعل:  این آدم‌ها معمولا سبک ارتباطی منفعلانه‌ای دارند. اگر بخواهیم کلمة صریح‌تری به جای صفت این افراد بگذاریم «بی‌جرأت» بهترین گزینه است. ما در ظاهر این افراد را فروتن، صبور، از خود گذشته و مهربان می‌بینیم اما آن‌ها به خاطر این که به دیگران اجازه می‌دهند به راحتی حقوق و احساساتشان را نادیده بگیرند، همیشه در درون خود ناراحت‌اند و با خودشان کلنجار می‌روند.

آن‌ها یا به حقوق خود مطلع نیستند، یا آن‌ها را باور ندارند و یا با وجود اطلاع و باور به حقوق خود، بلد نیستند جرأت‌ورزانه عمل کنند. این افراد صدایی آرام و لرزان دارند، حرف خودشان را به‌راحتی پس می‌گیرند و مکررا عذرخواهی می‌کنند.

این آدم‌ها برای دل دیگران زندگی می‌کنند. البته منفعل بودن راه راحتی است. مسلما ما وقتی جرأت‌ورز باشیم بیشتر باید با کج‌فهمی‌ها، انتقادها و اخم‌های اطرافیان روبه‌رو شویم و این کار آسانی نیست.

2 ـ پرخاشگر: آن‌قدر این آدم‌های دور و بر ما زیادند که شاید نیازی به توضیح این سبک ارتباطی نباشد. این افراد جرأت‌مندی را با خشونت اشتباه گرفته‌اند. آن‌ها حقوق خود را به قیمت نادیده گرفتن حقوق دیگران به دست می‌آورند.

پرخاشگر‌ها با منفعل‌ها یک زوج مکمل ناعادلانه را تشکیل می‌دهند. متأسفانه در فیلم‌های خشونت‌آمیز  قهرمانان پرخاشگر اما موفق به شدت تبلیغ می‌شوند. آن‌ها جوری حرف می‌زنند که دیگران احساس حقارت، گناه، اندوه و نادانی می‌کنند. آن‌ها با صدای بلند صحبت می‌کنند، طعنه  و کنایه می‌زنند، رفتار شما را مکررا با «تو باید...» و «تونباید...»

ارزش‌گذاری می‌نمایند، شما را دلسرد می‌کنند، به شما برچسب می‌زنند و همیشه ملیت‌ها و جنس مخالف و دیگران را تحقیر می‌کنند.

3 ـ پرخاشگر منفعل: این دسته جالب‌ترین و البته غیرقابل تحمل‌ترین سبک ارتباطی را دارند. این افراد به دلایل مختلف ممکن است احساس خشم یا خصومت نسبت به دیگران را تجربه کنند، اما نه توانایی بیان آن را دارند و نه می‌توانند این احساس‌ها را تحمل کنند.

آن‌ها شیوه‌ای غیرمستقیم و انحرافی را برای خالی کردن خشم خود برمی‌گزینند. لج کردن، کم کاری، با استفاده از هیجان‌های تأثیرگذار (مثلا گریه یا قهر) باج‌گیری کردن و جابه‌جا کردن خشم به اشیا مثلا پنچر کردن ماشین از شیوه‌های شیطنت‌آمیزی است که این افراد به کار می‌برند.

بعضی می‌گویند این سبک تا حدی ناخودآگاه و خودکار به کار برده می‌شود. البته وقتی این کارها تکرار شوند و نتیجه ‌بخش باشند بعید هم نیست که اتوماتیک شوند.

کارمندی که کار ده دقیقه‌ای شما را به خاطر احساس خشم از ارباب رجوع‌های دیگر یا رئیس توی دوساعت انجام می‌دهد، نمونة یک فرد پرخاشگر منفعل است.

4 ـ جرأت‌ورز: همان‌طور که گفتیم جرأت‌ورزی، توانایی ابراز خود و احقاق حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است. افراد جرأت‌ورز بدون این که پرخاشگری کنند و یا از راه‌های غیرمستقیم ابراز هیجان‌ها استفاده کنند به حقوق خودشان دست می‌یابند.

آن‌ها افکار و احساسات خودشان را خود انگیخته و صریح بیان می‌کنند. این آدم‌ها در عین حال افرادی مورداعتماد، پذیرا و شنونده نیز هستند. آن‌ها اگر با شما مخالف باشند بدون این‌که بی‌احترامی‌ کنند نظرشان را می‌گویند.

جرأت‌ورزی به چه درد می‌خورد؟

حتما بارها اتفاق افتاده است که توی موقعیتی قرار بگیرید که از شما درخواستی شود که با آن موافق نیستید. دوستی شما را برای تجارت شبکه‌ای پرزنت می‌کند، کسی از شما می‌خواهد الکل یا موادمخدر مصرف کنید و یا فردی از جنس مخالف از شما تقاضای ازدواج می‌کند.

جرأت‌ورزی به شما کمک می‌کند که معقولانه این تقاضاها را رد کنید. علاوه بر این جرأت‌ورزی در موقعیت‌های زیر هم به دردتان می‌خورد:

ـ تقاضای معقول از دیگران

ـ برخورد درست با مخالفت دیگران

ـ جلوگیری از تعارضات پرخاشگرانة غیرضروری

ـ اعلام موضع خود در تصمیم‌های جمعی

 

جرأت‌ورزی در سه حرکت

برای ورود به دنیای آدم‌های جرأت‌ورز لااقل باید از سه مرحلة زیر عبور کنید:

پیش از اعلام موضع

1 ـ ابتدا از موضع خود مطمئن شوید، یعنی مشخص کنید که می‌خواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویید که برای پاسخ دادن باید کمی فکر کنید. به شخص مقابل بگویید که بداند چه زمانی پاسخ خواهید گفت.

2 ـ اگر شما کاملا متوجه نشده‌اید که فرد مقابل از شما چه تقاضایی دارد، از او توضیح روشنی بخواهید.

اعلام موضع با جمله سه بخشی

این مرحله در واقع مهم‌ترین تکنیک جرأت‌ورزی را در برمی‌گیرد. قبل از توضیح این تکنیک باید بیاموزیم که هر ارتباط کلامی با یک سری رفتار‌های بدنی همراه است. این رفتار‌های بدنی که به زبان بدن معروف‌اند دارای معناهای فرهنگی خاص خود هستند.

در رفتار‌های جرأت‌ورزانه بدن باید راست باشد. سر بالا نگه داشته شود، رابطة چشمی مستقیم برقرار شود و در مجموع در صدا و رفتار فرد، قاطعیت و اطمینان موج بزند.

فرض کنید دوستی می‌خواهد واکمن‌تان را قرض بگیرد. قاطعانه‌ترین و در عین حال محترمانه‌ترین جمله‌ای که می‌توانید بگویید از سه بخش تشکیل شده است:

1 ـ بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: این بخش که با کلمة «من» شروع می‌شود فضا را دوستانه می‌کند و از پرخاشگرانه بودن جمله‌تان جلوگیری می‌کند. همچنین طرف مقابل معمولا می‌فهمد که شما علت درخواست و مشکل او را درک کرده‌اید: «من می‌دونم که تو واکمن من رو لازم داری...»

2 ـ بخش استدلالی: در این بخش دلیل یا دلایل تصمیم خودمان را اعلام می‌کنیم. این دلایل باید تا حد ممکن کوتاه، واضح و روشن باشند. یادتان باشد آوردن دلیل اضافی به ضرر خودتان تمام می‌شود: «اما چون تصمیم گرفتم واکمنم رو به کسی قرض ندهم/ یا/ چون در طول روز به واکمنم احتیاج پیدا می‌کنم...»

3 ـ بخش قاطع اعلام تصمیم: خیلی‌ها به این بخش نمی‌رسند و به همین خاطر جملة ناتمام‌شان موجب می‌شود طرف مقابل سوءاستفاده کند و سکوت در این بخش را دلیل بر رضایت بگیرد. در این بخش ما تصمیممان را بدون تعارف اعلام می‌کنیم: «واکمنم رو به‌ات نمی‌‌دم.»

کلا به این نوع جمله‌های سه بخشی «رد قاطعانه» یا «جرأت‌ورزی قوی» گفته می‌شود. اگر طرف مقابل درخواست را تکرار کرد ما دقیقا همین جمله را بی‌کم و کاست تکرار می‌کنیم.

سعی کنید در این مرحله علاوه بر زبان بدن قاطعانه مخصوصا در بخش اول، جملة زبان بدنتان دوستانه باشد. معمولا افراد منطقی با یک یا دو بار شنیدن این جملة سه بخشی قانع می‌شوند و گرنه مجبورید تکنیک‌های مرحله سوم را به کار ببرید.

 اعلام موضع در شرایط خاص

اگر طرف خیلی سمج بود می‌توانید از تکنیک‌های خاص استفاده کنید:

1 ـ سی‌دی خش‌دار: در این تکنیک که به آن «صفحة خط افتاده» هم می‌گویند ما دقیقا مثل یک سی‌دی آسیب دیده مرتب یک جمله را بی‌کم و زیاد تکرار می‌کنیم.

این جمله در ابتدا همان بخش دوم و سوم مرحله قبل است و بعد می‌توانید فقط به بخش آخر اکتفا کنید. یادتان باشد که شما هیچ چیزی نمی‌شنوید. شما یک سی‌دی خش‌دار هستید که هیچ استدلالی را نمی‌شنوید. زبان بدن شما باید قاطعانه و بدون تغییر  باشد.

شما اگر جای طرف مقابل باشید، از این همه تکرار خسته نمی‌شوید؟ خب، هدف ما هم همین است.

2 ـ قاطعیت پیش‌رونده: شما می‌توانید از یک جملة سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جمله‌تان را قاطعانه‌تر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. این تکنیک برای ایستادگی در مقابل دعوت به سیگار و مشروب و موادمخدر توصیه می‌شود. به این روش جرأت‌مندی فزاینده هم گفته می‌شود.

3 ـ خلع سلاح: همان‌طور که گفتیم افراد پرخاشگر با برچسب زدن و جریحه‌دار کردن احساساتتان می‌خواهند به هدفشان برسند. شما بعد از به کار بردن جملة سه بخشی در مقابل این افراد معمولا می‌شنوید: «خیلی خودخواهی».

بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید «اگه این کار خودخواهیه آره من خودخواه‌ام» و او سلاحش را از دست داده است! البته یادتان باشد حتما مطمئن باشید طرف می‌خواهد سوءاستفاده کند.

4 ـ خود را به خنگی زدن: این تکنیک در مقابل انتقادهای زیاده از حد کاربرد دارد. در مقابل این موقعیت خود را به خنگی بزنید. مثلا اگر کسی به نحوة کار کردن شما ایرادی غیر منطقی گرفت و گفت «تو کار خودتو بلد نیستی» می‌توانید زبان بدن ساده‌لوحانه به خودتان بگیرید، یک لبخند احمقانه بزنید و بگویید: «آره اتفاقا خودمم فکر می‌کنم کارمو بلد نیستم!»

5 ـ عوض کردن موضوع صحبت: وقتی شما با چند بار گفتن جملة سه بخشی نتیجه نگرفته‌اید موضوع صحبت را عوض کنید.

مهارت‌های زندگی ایرانی

یکی از آشنایان 20 ساله‌ام از وقتی که کلاس دوم ابتدایی بوده، یعنی از وقتی که فقط 8سال داشته، مجبور شد به خاطر ادامة تحصیل پدرش به استرالیا برود و تا دوم دبیرستان آن‌جا بماند.

چند روز پیش وقتی در مورد همین مهارت با او حرف می‌زدم گفت اتفاقا ما توی کلاس سوم ابتدایی درسی به نام مهارت نه گفتن داشتیم .

دوست من یادش آمد که معلمش (با توجه به فرهنگ استرالیا) مثال تعارف مشروب توسط برادر را برایشان زده و از آن‌ها خواسته بگویند در این موقعیت چه کار می‌کنند؟ با یک حساب سر انگشتی می‌شود فهمید که در سال 1995 در استرالیا در مقطع ابتدایی لااقل یک درس را به مهارت‌های مقابله‌ای اختصاص داده‌اند.

در ایران این کار خیلی دیرتر و با کارگاه‌های مرکز مشاورة وزارت علوم شروع شد. جزوه‌های انصافا خوبی که مرکز مشاورة مرکزی وزارت علوم و دانشگاه تهران چاپ کردند و هنوز هم می‌کنند قابل تقدیر است و در نوشتن این مطلب هم از آن جزوه‌ها استفادة فراوانی برده شده است، اما جا دارد که ما چنین جریانی را آسیب‌شناسی کنیم.

ما هنوز از سنین بالاتر شروع می‌کنیم. اما واقعیت این است که کودکی که این مهارت‌ها را در مقطع ابتدایی بیاموزد در نوجوانی و جوانی راحت‌تر با قضایا کنار می‌آید.

ضمن این‌که الگوهای غلط رفتاری در او شکل نمی‌گیرد تا تغییر دادنش در مقاطع بالاتر این‌قدر سخت باشد... و بحث همیشگی این‌که این‌جا ایران است. باید تحقیقاتی انجام شود تا بفهمیم کدام تکنیک‌ها با توجه به شرایط فرهنگی ما بهتر جواب می‌دهد و این که آیا نیازی به بومی کردن آن‌ها هست یا نه؟

پایان‌نامه‌هایی که در مورد این مهارت‌ها نوشته شده‌اند، همه و همه از افزایش سلامت روان بعد از یاد گرفتن این مهارت‌ها حکایت دارند.

رفتارها - سعید بی‌نیاز:



 
13 خط برای زندگی بهتر(دوشنبه 85 آذر 20 ساعت 4:26 عصر )

13 خط برای زندگی بهتر

 

دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم



هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین لیاقتی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود

 

اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجود دوست ندارد

 

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد و قلب تو را لمس کند

 

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید

 

هرگز لبخند را ترک نکن ، حتی وقتی ناراحتی چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود.



تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی

 

هرگز وقتت را با کسی که حاظر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران


شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نا مناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکر گذار باشی


به چیزی که گذشت غم نخور ، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن



همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده ، دوباره اعتماد نکنی



خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را میشناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد



زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری

ابریل گارسیا مارکز ( نویسنده معروف کلمبیایی ) 

 



 
قوانین جهانی موفقیت(دوشنبه 85 آذر 20 ساعت 10:16 صبح )

قوانین جهانی موفقیت

 قسمت اول

قانون علت و معلول

هر چیز به دلیلی رخ می دهد . برای هر علتی معلولی هست ، و برای هر معلولی ، علت یا علت های بخصوصی وجود دارد ، چه از آنها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید . چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد.

در زندگی هر کاری را بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آنکه :

یک : تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید

دو : همان کاری را بکنید که کسانی که در این راه موفق شده اند انجام داده اند

قانون ذهن

همه علت و معلول ها ذهنی هستند . افکار شما تبدیل به واقعیت می شوند . افکار شما آفریننده اند. شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره آن بیشتر فکر می کنید .

همیشه درباره چیزهایی فکر کنید که واقعا طالب آن هستید و از فکر کردن درباره چیزهایی که  خواستار آن نیستید اجتناب کنید

قانون عینیت یافتن ذهنیات

دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست . کار اصلی شما در زندگی این است که  زندگی مورد علاقه خود را در  درون خود خلق کنید

زندگی ایده آل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای  پیرامون شما تحقق پیدا کند  حفظ کنید

قانون رابطه مستقیم

زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست . بین طرز فکر و احساسات درونی شما از یک طرف و عملکرد و تجارب  بیرونی شما از طرف دیگر رابطه مستقیم وجود دارد.

روابط اجتماعی ، وضعیت جسمانی ، شرایط مالی و موفقیت اجتماعی شما بازتاب دنیای  درونی شماست

قانون باور

هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید برایتان به واقعیت بدل می شود . شما آنچه را می بینید  باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلا به عنوان یک باور انتخاب کرده اید . پس باید :

یک - باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید

دو - آنها را از بین ببرید

قانون ارزش ها

نحوه عملکرد شما همیشه با زیر بنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است آنچه براستی ارزش هایی را که واقعا به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه  گفته ها ، اعمال و انتخاب های  شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است

قانون انگیزه

هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی ، خواسته ها و غرایز شما سرچشمه  می گیرد این کار ممکن است بصورت  خود آگاه یا ناخودآگاه انجام شود

رمز موفقیت دو چیز است:

یک - تعیین اهداف و برنامه ریزی برای آنها

دو - مشخص کردن انگیزه ها

قانون فعالیت ذهن ناخودآگاه

ذهن ناخودآگاه شما موجب می شود همه گفته ها و اعمالتان مطابق با الگویی انجام پذیرد که با  تصویر ذهنی و باورهای زیر بنایی شما هماهنگ است.

ذهن ناخودآگاه شما بسته به اینکه چگونه آن را برنامه ریزی کنید می تواند شما را به پیش ببرد  و یا از پیشرفت باز دارد  

قانون انتظارات

اگر با اعتماد به نفس انتظار وقوع چیزی را داشته باشید در جهان پیرامونتان امکان وقوع پیدا  می کند.

شما همیشه هماهنگ با انتظارات تان عمل می کنید و انتظارات شما بر رفتار و طرز برخورد  اطرافیانتان تاثیر می گذرد